ببینید همین چند جمله ی اخر مایکل خیلی خیلی پرمعناست ..اصلا باید تفسیرش کرد . برای منم همین عجیب بود دیگه فکر نمیکردم مایکل تا این حد عارف بوده باشه . یعنی مرحله ی اخر دیگه اوجه عرفانه ....کسی که به بالاترین کمالات رسیده .......
از نظر من وقتی که شعر های مولا نا و مسائل عرفانیشوتو کلاس بررسی میکنیم برام خیلی جالبه من برای هر قممت از اون مفاهیم یاد یکی از جمله های مایکل تو کتابش میفتم ...نه مولوی سعدی هم تو گلستان از این مفاهیم عرفانی به کار برده .. کسی که همه ی مراحل عرفان رو طی کرده و به حدی از عشق به خدا رسیده که خودش رو با معشوقش (خدا)یکی میدونه . یعنی از سر عشق به قدری مطلع باشه که از خودش هم بی خبره …اختیارشو از دست میده تا جایی که هستی و وجود خودش رو فراموش میکنه و یک زندگی جدید رو اغاز میکنه ….. مثلا این مصراع از سعدی (ان را که خبر شد خبری بازنیامد) . همچین افرادی فقط و فقط عشق به خدا دارن و رسیدن به بهشت براشون مفهومی نداره.
مرحله ی اخر عرفان (فنا در راه خدا _بقا در راه خدا)
یک بار با شناخت خدا و این اگاهی می میره و دیگه به وصال خودش رسیده و یک زندگی اغاز میشه .ویژگی های عاشق و محبوب یکی میشه .چون عاشق دیگه وجود خودش براش معنی نداره و خودش رو جزئی از معشوق میبینه . (اتحاد عاش و معشوق )
الان این چند جمله ی مایکل تو قسمتی که در مورد خدا نوشته :
بی کرانگی خدا مرا در اغوش میگیرد ……..ما یکی میشویم ……. این دقیقا همین مرحله ی اخر عرفانه .
فهمیدن همینا واقعا اشکمو در میاره ….که این ادم به چه اوجی رسیده بود….هر چقدر هم که فکر میکنی میشناسیش بازم خوب ازش شناخت نداری …………
من کتاب رقصاندن رویا مایکل رو که الناز جون ترجمه کرده به معلمم نشون میدم و میخوام دقیقا نظرش رو در مورد عرفانی بودن این متن بدونم … مطمئنم خیلی خوشش میاد و حتما تو کلاس بین بچه ها مطرح میکنه . قسمت جالبش اینه که اخرش اسم نویسنده رو میپرسن …
فعلا که تو کلاس چندتا از نوشته های مایکل رو بردم دست به دست بین بچه ها میچرخه و واقعا علاقه مند میشن ..حتی هنوز نگفتم بهشون که مایکل جکسون اینارو نوشته هر روز بهم یاداوری میکنن که کل نوشته ها رو براشون ببرم و اسم نویسندشو پیدا کنم .
[/size]